كافر از نگاه قران
كفر یك مفهوم نسبی است كه ممكن است بر انكار یك مسأله اعتقادی صدق كند.
در حدیثی از امام صادق (ع) در اینباره به تفصیل سخن رفته است. از آن حضرت دربارهی وجوه گوناگون كفر در قرآن كریم سؤال شد. آن حضرت در پاسخ فرمود: «در كتاب خدا برای كفر پنج وجه ذكر شده است كه از آن جمله انكار است و انكار بر دو وجه است و كفر به ترك دستور خداوند و كفر برائت و كفر نعمت. امّا كفر انكار، همان انكار ربوبیت است. و او كسی است كه میگوید: پروردگار و بهشت و دوزخ وجود ندارد و این گفتار دو گروه از زندیقان است كه به ایشان دهریه گفته میشود و ایشان میگویند: جز زمانه ما را هلاك نمیسازد و این دینی است كه ایشان با زیبا شمردن چیزهای ثابت نشده برای خودشان توصیف كردهاند. اینان برای چیزهایی كه میگویند هیچ تحقیقی نكردهاند. خداوند میفرماید:
«إن هم إلّا یظنون» (جاثیه/24)
این همان است كه ایشان میگویند و فرموده است:
«إن الذین كفروا سواء علیهم أأنذرتهم أم لم تنذرهم أم لم تنذرهم لایؤمنون» (بقره/6).
این یعنی كفر نسبت به توحید خداوند متعال كه یكی از وجوه كفر است. امّا وجه دیگر از انكار، انكار معرفت است و آن انكاری است كه انكاركننده میداند چیزی كه برای او ثابت شده است, حق است.
خداوند فرموده است: «وجحدوا بها واستیقنتها أنفسهم ظلماً وعلوّاً» (نمل/14)
و خداوند عزوجل فرموده است: «وكانوا من قبل یستفتحون علی الذین كفروا فلمّا جاءهم ماعرفوا كفروا به فلعنة الله علی الكافرین» (بقره/89) و این تفسیر دو وجه انكار است.»
كفر، برتریجویی است
امّا گروه دوّم كه تبلور وجه دوّم از انكار است، گروهی است كه از حقیقت آگاهی دارند، امّا به خاطر برتریجویی نسبت به حق و حق محوران و ظلم به عقیدهای كه انسان بدان ایمان دارد، التزام به آن را رد كرده است. اینان با اینكه به عقیده خود باور دارند, وقتی در وضعیتهای ناگوار قرار میگیرند و با گروه ایمان درگیر میشوند، عقیده خود را زیر پا میگذارند. زیرا نمیخواهند كه موضعگیری درست اهل ایمان را تصدیق كنند. یهودیان مدینه چنین بودند. اینان در دیدارهایی كه پیش از این با مشركان مدینه داشتند، از آمدن پیامبر خدا به مدینه خبر داده بودند و مشركان مدینه را تهدید كرده بودند كه در آن روز این پیامبر در كنار آنان موضع خواهد گرفت. ولی وقتی كه پیامبر به مدینه آمد و مردم گروه گروه به اسلام گرویدند، به آن حضرت كفر ورزیدند. مثال دیگر این مسأله انسانی است كه به دور از باورهای خود تعصب میورزد؛ زیرا نسبت به خدا و پیامبران الهی كه قرآن كریم بر آن تأكید نموده است وفادار نیست.
كفران نعمت
حدیث از امام صادق (ع) را پی میگیریم: «وجه سوم از كفر، كفران نعمت است و آن گفتار خداوند متعال است كه گفته سلیمان (ع) را حكایت میكند: «هذا من فضل ربّی لیبلونی أأشكر أم أكفر و من شكر فإنما یشكر لنفسه ومن كفر فإن ربّی غنّی كریم» (نمل/40) و فرمود:« وإذا تأذّن ربكم لئن شكرتم لأزیدنّكم ولئن كفرتم إن عذابی شدید» (ابراهیم/7) و فرمود: «فاذكرونی أذكركم واشكروا لی ولا تكفرون» (بقره/152).»
این وجه از وجوه كفر، انسانی را به نمایش میگذارد كه خداوند نعمتهایش را به سوی او سرازیر كرده و نعمتهای الهی سراسر زندگی او را فرا گرفته است، به نحوی كه سراسر زندگی او سرشار از نعمتهای الهی است، خداوند میفرماید: «وما بكم من نعمة فمن الله» (نحل/53) «وإن تعدّوا نعمة الله لاتحصوها» (نحل/18) ولی این فرد نعمتهای الهی را انكار میكند و با ابزارهای زبانی و عملی كه خداوند در اختیار او قرار داده است, شكر نمیگذارد. این شكر انسان را متوجه لطف و كرم و رحمت الهی میكند. او با انكار نعمتها به خودش ستم میكند و با عدم شكرگزاری به پروردگار خود نیز ظلم میكند. خصوصاً كه كفران نعمت ممكن است در بعضی حالات از نظر عملی به كفر به خداوند منجر شود و حالتی از انكار را به وجود آورد.
حدیث امام صادق (ع) را پی میگیریم: «و وجه چهارم از كفر، ترك دستور خداوند عزوجل به اوست و آن فرمایش خداوند عزوجل است كه میفرماید: «وإذا أخذنا میثاقكم لاتسفكون دماءكم ولاتخرجون انفسكم من دیاركم ثم إقررتم وانتم تشهدون ٭ ثم انتم هؤلاء تقتلون انفسكم وتخرجون فریقاً منكم من دیارهم تظاهرون علیهم بالإثم والعدوان وإن یأتوكم أساری تفادوهم وهو محرّم علیكم إخراجهم أفتؤمنون ببعض الكتاب وتكفرون ببعض فما جزاء من یفعل ذلك منكم» (بقره/ 84-85). پس كفر ایشان به خاطر ترك دستور خداوند عزوجل و نسبت دادن ایشان به ایمان است. خداوند از ایشان نمیپذیرد و نزد خداوند هیچ سودی نبرند. پس فرمود: «فما جزاء من یفعل ذلك منكم إلّا خزی فی الحیاة الدنیا ویوم القیامة یردون إلی یردون إلی إشدّ العذاب وما الله بغافل عمّا تعملون» (بقره/85).»
التزام همه جانبه
اطلاق كفر بر این نوع از ترك دستور خداوند عزوجل، مبتنی بر قاعده اسلامی فراگیری است كه ایمان به همهی حلالها و حرامها و مفاهیم گوناگون در عقیده و زندگی موجود در كتاب خدا را واجب میدارد. پس هر كسی كه به بعضی از كتاب كفر بورزد و به بعضی دیگر ایمان بیاورد، از اسلام اصیل منحرف شده است. چرا كه اسلام موجودیت متكاملی است كه بدون نیاز به عاریت گرفتن هر نو حكم یا مفهوم یا عقیده از دیگران، تمام قضایای انسان را دربرمیگیرد.
از این رو مسأله حكم به كفر كردن كسانی كه در این راستا روانند، ناشی از رد كردن بخشی از همین اسلام است كه ممكن است به رد كردن كل اسلام بینجامد. زیرا اسلام یك مجموعه بههم پیوستهای است كه هیچ جزئش از دیگری قابل جدایی نیست.
دعوتگران به اسلام باید به این نكته توجه داشته باشند و یكپارچگی ایمان به عقیده و شریعت و مفاهیم اسلام را مورد تأكید قرار دهند. زیرا این مسأله باعث آن خواهد شد كه اسلام بتواند اهداف خود را در زندگی تحقق ببخشد.
برائت از كفر
امام صادق (ع) در ادامه میفرماید: «و وجه پنجم از كفر، كفر برائت است و آن گفتار خداوند عزوجل است كه قول ابراهیم (ع) را حكایت میكند: «كفرنابكم و بدا بیننا وبینكم العداوة والبعضاء أبداً حتی تؤمنوا بالله وحده» (ممتحنه/4) یعنی از شما برائت میجوئیم و ابلیس و برائت جستن او از اولیائش را در روز قیامت ذكر میكند فرمود: «إنّما اتخذتم من دون الله أوثاناً مودة بینكم فی الحیاة الدنیا ثم یوم القیامة یكفر بعضكم ببعض ویلعن بعضكم بعضاً» (عنكبوت/25)، یعنی بعضی شما از بعضی دیگر برائت میجوید.»
ملاحظه میكنیم كه قرآن كریم واژه كفر را در برائت مؤمنان از كافران بكار میبرد. ابلیس هم از اولیای خود برائت میجوید. كفار نیز از یكدیگر برائت میجویند. پس برائت از جمله مسائلی است كه التزام به اصل ایمان را در مقابل خط كفر مورد تأكید قرار میدهد. كافران و گمراهان نیز به خاطر پیامدهای ناگواری كه به خاطر مسؤولیتشان در دنیا و آخرت با آن مواجه میشوند، از یكدیگر تبّری میجویند.
خاستگاه این مسأله عقیده است كه در جنبه مثبت، التزام به محتوای آن و در جنبه منفی برائت جستن از همهی مفاهیم مخالف با خط ایمان است. همین باعث میگردد كه در برائت در خط ایمان یك امر حیاتی و اساسی است و حاكی از خلوص در التزام و ایمان است.
در انتها میبینیم كه قرآن كریم واژه كفر را از مسأله عقیدتی به مسأله عملی تسرّی میدهد ولی در كاربرد عمومی كفر انكار ایمان به خداوند بكار رفته است. از این رو میبینیم كه بعضی از اهل كتاب از اینكه به كفر توصیف شوند ناراحت میشوند. زیرا كه معتقدند ایشان به خداوند ایمان دارند. خداوند در قرآن كریم همین مسأله را مورد تأكید قرار میدهد: «قل یا أهل الكتاب تعالوا إلی كلمة سواء بیننا و بینكم ألّا نعبد إلّا الله ولا نشرك به شیئاً» (آل عمران/64) و میفرماید: «ولاتجادلوا أهل الكتاب إلّا بالتی هی احسن إلّا الذین ظلموا منهم وقولوا آمنّا بالذی أنزل إلینا وأنزل إلیكم وإلهنا وإلهكم واحد ونحن له مسلمون» (عنكبوت/46).
ملاحظه میكنیم كه ویژگی كفر كه خداوند برای اهل كتاب اطلاق بكار برده است، كفر به پیامبر و رسالت است. چرا كه واژه كفر یك واژه نسبی است كه با تفاوت متعلقات خود، گوناگونی حاصل میكند. این مسأله در این آیه شریفه آمده است: «لم یكن الذین كفروا من أهل الكتاب والمشركین» (بینة/1) پس آیه شریفه، اهل كتاب را مشرك به حساب نمیآورد، زیرا ایشان به خدای واحد – با اختلافاتی كه در شخصیت خداوند دارند – ایمان دارند بلكه ایشان را كافر محسوب كرده است، زیرا ایشان به پیامبر و رسالت او كافر هستند. از این رو واژه كافر بر كسی كه به طاغوت كفر ورزیده است نیز اطلاق میشود. بنابراین در اطلاق كلمه كفر باید احتیاط كرد. همانگونه كه در آیه كریمه آمده است: «فمن یكفر بالطاغوت ویؤمن بالله فقد استمسك بالعروة الوثقی» (بقره/256).
چرا كه اطلاق این ویژگی و روشن نكردن جزئیان آن، ممكن است پیامدهای منفی چندی برای گفتوگوی بین ادیان و تمدنها یا تقریب ملتهای دارای التزامات دینی گوناگون به وجود آید و این خیلی مهم است. پس هر گونه تعبیر باید بسیار دقیق باشد و حساسیتهای مذهبی را دامن نزند و پیرامون مدلول كلمات، سوء تفاهم ایجاد نكند.