با چه افرادی همنشین شویم؟

بسم الله الرحمن الرحیم

وَ یَوْمَ یَعَضُّ الظَّالِمُ عَلى‏ یَدَیْهِ یَقُولُ یا لَیْتَنِی اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبیلاً (فرقان-27)

یا وَیْلَتى‏ لَیْتَنی‏ لَمْ أَتَّخِذْ فُلاناً خَلیلاً (28)لَقَدْ أَضَلَّنی‏ عَنِ الذِّكْرِ بَعْدَ إِذْ جاءَنی‏ وَ كانَ الشَّیْطانُ لِلْإِنْسانِ خَذُولاً (29)

و(به خاطر آور) روزى را كه ستمكار دست خود را(از شدّت حسرت) به دندان مى‏گزد و مى‏گوید: «اى كاش با رسول(خدا) راهى برگزیده بودم! اى واى بر من، كاش فلان(شخص گمراه) را دوست خود انتخاب نكرده بودم!

 او مرا از یادآورى(حق) گمراه ساخت بعد از آنكه(یاد حق) به سراغ من آمده بود!» و شیطان همیشه خواركنند* انسان بوده است!

 

عواملی که دررشد وترقی انسان و درپاکی روح انسان موثر است وبالعکس موجبات تزلزل وانحطاط  را بدنبال دارد چند عامل است

1-     سلب پدر : نطفه ای که از خون درست میشود.

2-     رحم مادر :( پدر از یک جهت دخیل است ومادر از سه جهت )

الف: نطفه

ب: رحم

ج: شیر دهی کودک

3-     معلم ومربی

4-     محیط ( فرق است که انسان درمحیط مذهبی زندگی کند یا محله های که بی بندوباری از درودیوار آن محل نمایان است )

5-     لقمه : از حیث حلال بودن یا حرام بودن ( با یک لقمه حرام تا 40 روز دعا مستجاب نمی شود )

اما از همه این عوامل مهم تر وموثرتر در سلامت روح یابیماری آن عامل دیگری است که عموما به آن کمتر توجه میشود و آن عامل مهم (معاشرت وهمنیشینی است )که اثرش از همه موارد بالا بیشتراست .

مثال .: دختری در خانه مذهبی ،پدر متدین ،مادر با حیا ، معلمان واساتید مجرب درتربیت او نقش داشته اند اما .بعد از ازواج وارد خانه شوهر میشود ومرتبط می شود با خانواده شوهر بعد از مدت کوتاهی تغییر کرده تغییر رویه میدهد ( پس معلوم میشود که اثرارتباط بیشترازعوامل دیگر است)

(یاپسر فرقی نمی کند در ارتباط با دوست بیرونی یا دوست داخلی مثل همسر فرقی ندارد چنان تغییر میکند که زحمات 25 ساله پدر ومادر را برباد میدهد یا تارک الصلات میشود یا منحرف ...)

دو خطر مهم در اثر همنشینی  چه از جهت منفی  وچه از جهت مثبت

1- اثر معاشرت درهردو جنبه منفی یامثبت آرام آرام عمل میکند.

مثال وقتی شخصی  با دوست یا همسایه بی بندوبار و غیر متعهد دوست میشود وارتباط برقرار میکند دفعتا دچار بی بندوباری وبی حیائی نمی شود اول قبح گناه درنظراو از بین میرود بعدنوع برخورد او عوض میشود بعد حرمت محرم ونامحرم درنزد او تنزل پیدامیکند درنهایت خود وبچه هایش بی حجاب وبی حیا وبی بندوبار میشوند .

2- معاشرت بطوری اثر میکند که شخص خودش نمی فهمد (مثال ترکیدگی لوله زیر ساختمان که بعد مدتی میفهمیم که لوله نشت کرده وزیر ساختمان را آب فراگرفته است .)

این تاثیر عالم وغیرعالم پیرو جوان کوچک و بزرگ ندارد هرکه بگوید ازماگذشته که دیگران درماتاثیر بگذارند سخت دراشتباه است

حضرت علی علیه السلام می فرمایند

با افراد بد مصاجبت نکن طبیعت تو سرقت میکند وخود نمی دانی  .

(مابهتر می فهمیم یا امیرالمومنین علیه السلام)

خداوند روح انسان را طوری آفریده است که جاذبه دارد ومیگیرد هر چه می بینی ، هرچه می شنوی ، هرچه میخوری  مطمئن باشیم که در روح اثر میکند

حال اگر کسی می خواهد سالم بماند باید معاشرتهایش را کنترل کند حتی با نزدیکترین افراد.

 ادامه دارد.......

 

گِلی خوشبوی در حمام روزی

رسید از دست محبوبی به دستم

بدو گفتم : كه مُشكی یا عَبیری ؟!!!

كه از بُوی دلاویز تو مستم!!

بگفتا : من گِلی ناچیز بودم

ولیكن مدتی با گُل نشستم

كمال همنشین در من اثر كرد

 وگرنه من همان خاکم که هستم

جهاد با نفس= راحتی دنیا وآخرت

جهاد با نفس= راحتی دنیا وآخرت

آیات :

« وَ ما أُبَرِّئُ نَفْسی‏ إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلاَّ ما رَحِمَ رَبِّی إِنَّ رَبِّی غَفُورٌ رَحیمٌ (53)»یوسف 53

من هرگز خودم را تبرئه نمى‏كنم، كه نفس(سركش) بسیار به بدیها امر مى‏كند؛ مگر آنچه را پروردگارم رحم كند! پروردگارم آمرزنده و مهربان است.»

إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلَّا ما رَحِمَ رَبِّی «یوسف 53». على (ع) در باره چنین انسانى فرموده است:

قد احرقت الشّهوات عقله و اماتت قلبه و اولهت علیها نفسه. « غرر الحكم صفحه 532»

 تمایلات نفسانى و شهوات، خرمن عقل وى را آتش زده‏اند و دلش را كشته‏اند و او را واله و شیفته نفس خود كرده‏اند.

یكى از مصادیق جهاد نفس، این است كه انسان فقط در هنگام نیاز بخورد و بخوابد و سخن بگوید، و خلاصه نفس خود را از هوا و هوس باز بدارد، چنان كه خداى‏بزرگ مى‏فرماید:

وَ أَمَّا مَنْ خافَ مَقامَ رَبِّهِ وَ نَهَى النَّفْسَ عَنِ الْهَوى‏  فَإِنَّ الْجَنَّةَ هِیَ الْمَأْوى‏ «النازعات 40»: و آن كسى كه از مقام خداى خود ترسید و نفس را از هوا بازداشت، جایگاه او بهشت خواهد بود.و باید دانست كه: جهاد با نفس، راحتى (دنیا و آخرت را) در پى دارد.(1)

روایات :

1- از امام صادق علیه السّلام روایت است كه فرمود: پیامبر اكرم صلّى اللَّه علیه و آله عده‏اى را به جنگ فرستاد، چون از جنگ باز گشتند فرمود: آفرین به گروهى كه پیكار كوچكتر را سپرى كردند و پیكار بزرگتر بر عهده آنان به جاى مانده است، گفته شد: اى فرستاده خدا! پیكار بزرگتر چیست؟ فرمود: پیكار با نفس. 2- امام صادق علیه السّلام فرمود: نفست را به خاطر خودت به زحمت و مشقّت بیانداز زیرا اگر چنین نكنى دیگرى خودش را براى تو به زحمت نمى‏افكند.

3- امام صادق علیه السّلام به مردى فرمود: تو طبیب خود هستى و بیمارى براى تو روشن و آشكار گردیده است و نشانه تندرستى و سلامت را دانسته‏اى و بر داروى دردت نیز راهنمایى‏شده‏اى، پس بنگر كه چگونه به كار نفس خویش مى‏پردازى.

 4- امام صادق علیه السّلام به مردى فرمود: قلبت را [براى خودت‏] به مثابه همدمى مهربان و به منزله فرزندى كه با تو دوستى خالصانه دارد قرار ده و دانشت را همچون پدرى كه از او پیروى مى‏كنى و نفست را همانند دشمنى كه با او به پیكار بر خاسته‏اى و مال و دارایى‏ات را امانت و عاریتى بدان كه آن را [باید به صاحبش‏] برگردانى.

5- از سخنان رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله است كه فرمود: توانمند كسى است كه بر نفس خویش چیره شده باشد.

6- امام صادق علیه السّلام فرمود: كسى كه اندرز دهنده‏اى از درون قلب خود و باز دارنده‏اى از درون جان خود نداشته باشد و همدمى ارشادگر با او نباشد، دشمنش [كه همان هواى نفس و شیطان است‏] بر گردن او چیره مى‏گردد.

7- از امام صادق علیه السّلام و او از پدرانش- كه بر همگى درود باد- روایت است كه فرمود: در سفارش پیامبر اكرم صلّى اللَّه علیه و آله به على علیه السّلام آمده است كه فرمود: اى على! برترین جهاد آن است كه كسى صبح كند در حالى كه تصمیم ستم نمودن به احدى را نداشته باشد.

8- از امام صادق علیه السّلام روایت است كه فرمود: كسى كه در هنگام فریفته شدن به چیزى و هنگام ترس و زمانى كه میل به چیزى پیدا مى‏كند و یا خشمگین و یا خوشنود مى‏گردد مالك نفس خویش باشد (خود را نگاه دارد) خداوند بدن او را بر آتش حرام مى‏گرداند.

9- در روایت دیگرى از امیر المؤمنین علیه السّلام پس از نقل روایتى شبیه به روایت اوّل از این باب آمده است كه: رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله فرمود: برترین جهاد، جهاد كسى است كه با نفس درون خویش مجاهده مى‏كند.

10- و از امیر المؤمنین علیه السّلام روایت است كه فرمود: مجاهد كسى است كه با نفس خویش مجاهده و مبارزه كند.   (2)

شیفته نفس اماره‏

إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلَّا ما رَحِمَ رَبِّی «یوسف 53». على (ع) در باره چنین انسانى فرموده است:

قد احرقت الشّهوات عقله و اماتت قلبه و اولهت علیها نفسه. « غرر الحكم صفحه 532»

 (1) تمایلات نفسانى و شهوات، خرمن عقل وى را آتش زده‏اند و دلش را كشته‏اند و او را واله و شیفته نفس خود كرده‏اند.

قال علىّ علیه السّلام: زوال العقل بین دواعى الشّهوة و الغضب. « مستدرك 2، صفحه 287»(3)

 (2) على علیه السّلام فرموده است: در كشاكش انگیزه‏هاى شهوت و غضب، عقل بشر تیره و تار مى‏شود و فروغ خود را از دست میدهد.

و عنه علیه السّلام: من لم یملك شهوته لم یملك عقله. «مستدرك 2، صفحه 287»

 (3) و نیز فرموده است: كسى كه مالك شهوت خود نباشد مالك عقل خود نخواهد بود.

پی نوشت :

1- ارشاد القلوب-ترجمه سلگى، ج‏1، ص: 252-253 1- ‏

2- جهاد النفس وسائل الشیعة-ترجمه افراسیابى، ص: 11

3- الحدیت-روایات تربیتى، ج‏2، ص: 209

ترس از خدا

ترس از خدا میوه علم است

راز اندوه جبرئیل‏

امام صادق علیه السّلام فرمود: روزى جبرئیل محزون و اندوهگین بر پیامبر صلّى اللَّه علیه و آله و سلم نازل شد، پیامبر صلّى اللَّه علیه و آله و سلم پرسید: چرا تو را حزین مى‏بینم؟

عرض كرد چرا نباشم؟ در صورتى كه امروز «منافیخ» دوزخ نهاده شد، پرسید: منافیخ چیست؟ عرضه داشت: آتش دوزخ است كه خدا دستور داده بود تا هزار سال در آن دمیدند، تا سرخ شد، و هزار سال دیگر دمیدند تا سفید شد و هزار سال دیگر دمیدند تا سیاه شد و اینك آتش دوزخ سیاه و تاریك است، اى پیامبر خدا صلّى اللَّه علیه و آله و سلم اگر حلقه‏اى از آن كه طولش هفتاد ذراع است، بر سر كوهها نهاده شود، از حرارت آن ذوب مى‏شوند و اگر قطره‏اى از آبهاى «زقوم» و «ضریع» دوزخ در آبهاى جهان بریزند، همه اهل آن از بوى تعفّنش بمیرند؟! در این موقع هم پیامبر اسلام صلّى اللَّه علیه و آله و سلم و هم جبرئیل گریان شدند، خداوند به آن دو وحى كرد كه: شما را از گناه كردن ایمن نمودم، كه مستحقّ آتش نشوید، و لیكن همواره از من ترسناك باشید.

آیاتى كه در باره خوف از خدا در قرآن آمده، بسیار است، مانند:

وَ خافُونِ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ «آلعمران 170»: از من بترسید، اگر مؤمن هستید.

و: فَإِیَّایَ فَارْهَبُونِ «نحل 54-53» «پس از من بترسید».  و نیز در باره قومى مى‏فرماید:

یَخافُونَ رَبَّهُمْ مِنْ فَوْقِهِمْ «نحل 53»: از خدا كه فوق همه آنهاست مى‏ترسند.

و: وَ لِمَنْ خافَ مَقامَ رَبِّهِ جَنَّتانِ «الرحمن 47»: و براى كسى كه از مقام خدایش بترسد، دو بهشت خواهد بود.

و: وَ أَمَّا مَنْ خافَ مَقامَ رَبِّهِ وَ نَهَى النَّفْسَ عَنِ الْهَوى‏  فَإِنَّ الْجَنَّةَ هِیَ الْمَأْوى‏ «نازعات 42-40»: و اما كسى كه از پروردگارش بترسد و نفس را از هوا و هوس باز دارد، پس بهشت جایگاه اوست.

و: إِنَّما یَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبادِهِ الْعُلَماءُ»

: ترس از خدا براى علما است و بس.

ترس از خدا میوه علم است و كسى كه از خدا نترسد، علم ندارد، و ترس چراغ نفس است و به وسیله آن از تاریكى‏هایش بیرون مى‏آید.

ترس صرفا از آن كسى نیست كه اشك از چشمش روان است، و این معنا خوفى كاذب به حساب مى‏آید، بلكه شخص ترسان كسى است كه كارهایى را كه مؤاخذه و عذاب دارد ترك كند، و اگر مردم از دوزخ مى‏ترسیدند، چنان كه از فقر مى‏ترسند، از آن ایمن مى‏شدند، و گرد گناه نمى‏رفتند.

دل مؤمن تا هنگامى كه از پل صراط نگذشته آرام نمى‏گیرد، و هر كس در دنیا از خدا خوف داشته باشد؛ در آخرت، در امان خواهد بود. چنان كه خداوند مى‏فرماید: سوگند به عزّتم، براى هیچ بنده‏اى دو ترس و دو ایمنى قرار نمى‏دهم؛ پس كسى كه در دنیا از من بترسد، در آخرت به او ایمنى مى‏دهم، و هر كسى در دنیا از من نترسد، در آخرت او را مى‏ترسانم، پس كسى كه ترس داشته باشد، در تمام ساعات انتظار عقوبت دارد.

و ترس از دلى رخت برنمى‏بندد، مگر اینكه كاخ ایمانش ویران باشد، و مراقبت دائمى از نفس، در پنهان و آشكار، خوف خدا را در دل ایجاد مى‏نماید و از نشانه‏هایش، كوتاهى آرزوها و جدیّت در كار و داشتن ورع و پرهیزكارى است.

مردى از پیامبر خدا صلّى اللَّه علیه و آله و سلم پرسید: معناى آیه:

وَ الَّذِینَ یُؤْتُونَ ما آتَوْا وَ قُلُوبُهُمْ وَجِلَةٌ أَنَّهُمْ إِلى‏ رَبِّهِمْ راجِعُونَ «مومنون 60»: و كسانى كه كارهایى انجام مى‏دهند و دلهاشان ترسان است، آنان به سوى خدا بازمى‏گردند.

آیا به معناى این است كه: شخص زنا و دزدى مى‏كند و شراب مى‏خورد و سپس ترسان است؟

فرمود: نه، بلكه انسان روزه مى‏گیرد و نماز مى‏خواند و صدقه مى‏دهد و در عین حال از خدا مى‏ترسد كه مبادا عباداتش قبول نشود.

و هر گاه خوف خدا در دلى جاى گیرد، هوا و هوس و زمینه شهوت و علاقه به دنیا در او نابود مى‏گردد، و آثار حزن و اندوه در صورتش آشكار مى‏شود.

                        ارشاد القلوب-ترجمه سلگى، ج‏1، ص: 273-274-275

رنجهای شیرین ولذت بخش

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم‏

 یا أَیُّهَا الْإِنْسانُ إِنَّكَ كادِحٌ إِلى‏ رَبِّكَ كَدْحاً فَمُلاقیهِ (الانشقاق 6)

اى انسان! تو با تلاش و رنج بسوى پروردگارت مى‏روى و او را ملاقات خواهى كرد!

********************

کدح بمعنی تلاشگری ، رنج و زحمت درمعنای آن گره خورده است .

خداوند تبارک وتعالی دراین آیه میفرمایند ای انسان تو با رنج به سوی من میآئی .

چند نکته :

اولاً:  دنیائی که ما درآن زندگی میکنیم به آن معنائی که بعضی ها تصور میکنند ، راحت نیست  یعنی بی خیالی ، این را باور داشته باشیم که دنیا داری توام با گرفتاری و سردرگمی هاست پس دنبال دنیای بی مشکل نباشیم دنبال این باشم که مشکلات را شرین کنیم .

آدم عاقل دنبال این است که رنجها و زحمتها را برای خودش لذتبخش کند .مثال .: درس خواندن راحت نیست تفقه دردین راحت نیست قرائت قرآن راحت نیست خواندن توضح المسائل مرجع راحت نیست چه کنیم که تمام این سختیها ، مثل دیدن یک برنامه جذاب تلوزیونی ویک سریال مملو از انحرافات اعتقادی واخلاقی برای ما لذت بخش وشیرین باشد چه کنیم .!!!؟؟؟؟

جواب . اول هدف داشته باشیم ثانیا عاشق باشیم .

اگر این دو اصل را پیاده کنیم درمسیروصول به معشوق و اهداف از پیش تعیین شده رنجها لذت بخش میشود .

روزی که احساس می کینم خیلی راحت بودیم واقعا بترسیم چون یقینا آن روز را به غفلت گذراندیم باید روز بعد دو برابر جبران کنیم آیا واقعا ما اینگونه هستیم .

هر روزی که احساس کردیم دردی نداریم باید منتظر باشیم فردا این زندگی از ما انتقام خواهد گرفت.

درنتیجه استدراجی ها مرخصند غفلت زده ها مرخصند .

استدراج یعنی چه ؟ واستدراجی ها چه کسانی هستند

استدراج آن است كه بنده با آنكه نعمت‏هاى حق تعالى را دریافت مى‏كند شاكر نعمت‏هاى وى نباشد و متوغل در معاصى باشد و با آنكه شاكر نیست خداى تعالى بر نعمت‏هاى وى بیافزاید و بر اثر افزایش نعمت‏ها وى در لذات دنیوى فروتر مى‏رود و از حق سبحان دورتر مى‏شود.

امام حسین «ع»می فرمایند : ... استدراج از خداى سبحان نسبت به بنده آن است كه به او نعمت فراوان دهد، و توفیق شكر را (به دلیل غفلت و قدرناشناسى و ناگزارى) از او بگیرد.

                       الحیاة با ترجمه احمد آرام، ج‏3، ص: 414

 

مثال .: دانش آموزی که معلم به او توجه دارد وقتی فکر میکند معلم او را نمی بیندشروع میکند به بازی گوشی ، ما فکر میکنیم که اعمال ورفتار ما از دید خداوند پنهان است که اینگونه زندگی میکنیم. تو خود بخوان حدیث مفصل از این مجمل.


دوماً: رفتن ما به سمت معاد حتمی است واجباری ، اما اعمال ما انتخابی است لقاء پروردگار حاصل میشود برای عده ای مهر وبرای عده ای قهر است .( روش فعلی زندگی را، ما انتخاب کردیم، تحمیلی از ناحیه خداوند نیست، این اعمال ورفتار ماست که مشیت و اراده  الهی را شکل میدهد .)

در عصر ظهور راحتی مادی یعنی از لحاظ معیشت ، فاصله طبقاتی به حداقل میرسد از این گونه رنجها فارق شده وهمه زمان را صرف امور معنوی میکنیم مرگ و میر و آسیب است اما به حالت طبیعی خود نه مثل الان که طرف پشت چراغ قرمز پشت فرمان اتومبیل سکته میکند ومی میرد آسیب و غم درحداقل خودش است چون بهشت است که هیچ غم وغصه ای درآنجا وجود ندارد .

صالح باشید همان گونه كه خداوند شما را صالح نام‏گذارى كرده

صالح باشید همان گونه كه خداوند شما را صالح نام‏گذارى كرده 

بسم الله الرحمن الرحیم

وَ مَنْ یُطِعِ اللَّهَ وَ الرَّسُولَ فَأُولئِكَ مَعَ الَّذینَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ مِنَ النَّبِیِّینَ وَ الصِّدِّیقینَ وَ الشُّهَداءِ وَ الصَّالِحینَ وَ حَسُنَ أُولئِكَ رَفیقاً( 69 نساء)

و كسى كه خدا و پیامبر را اطاعت كند، (در روز رستاخیز،) همنشین كسانى خواهد بود كه خدا، نعمت خود را بر آنان تمام كرده؛ از پیامبران و صدّیقان و شهدا و صالحان؛ و آنها رفیقهاى خوبى هستند!

این آیه در سوره نساء در قرآن میدرخشد چه کنیم که دربهشت وصال رسول الله وائمه را داشته باشیم.؟

ج : اطاعت از خداوند ومطیع رسول الله وائمه اطهار بودن .

كفران نعمت

كفران نعمت

  و از آیاتی كه در آن ، كلمه كفر به این معنا است یكی این آیه است :

    هذا مِنْ فَضْلِ رَبِّی لِیَبْلُوَنِی أَأَشْكُرُ أَمْ أَكْفُرُ وَمَنْ شَكَرَ فَإِنَّما یَشْكُرُ لِنَفْسِهِ وَمَنْ كَفَرَ فَإِنَّ رَبِّی غَنِیٌّ كَرِیمٌ

    حضرت سلیمان علیه السلام وقتی تخـت بلقیس را نزد خـود دید ، گفت
 

كفران در لغت به معنای پـوشانیدن است و در اصطـلاح دینی : به پـنج معنا استعمال شده كه یكی از آن معانی ، كفران نعمت به معنای ناشكری و ناسپاسی كه ضد شكر گزاری است .

 

در روایت آمده :  عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ الْكُفْرُ فِی كِتَابِ اللَّهِ عَلَی خَمْسَةِ أَوْجُه ، وَالْوَجْهُ الثَّالِثُ مِنَ الْكُفْرِ كُفْرُ النِّعَمِ وَذَلِكَ قَوْلُهُ تَعَالَی یَحْكِی قَوْلَ سُلَیْمَانَ علیه السلام :

   امام صادق علیه السلام فرمودند : كفر ، در كتاب خدا به پنج معنا آمده ویكی از آنها كفران نعمت است. كافی ج2 ص389

ایمان : الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ طُوبى‏ لَهُمْ وَ حُسْنُ مَآبٍ

بسم الله الرحمن الرحیم

الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ طُوبى‏ لَهُمْ وَ حُسْنُ مَآبٍ

آنها كه ایمان آوردند و كارهاى شایسته انجام دادند، پاكیزه‏ترین(زندگى)نصیبشان است؛ و بهترین سرانجامها!

 
ابو بصیر از امام صادق علیه السّلام روایت كند كه فرمود: خوشا بحال كسى كه در غیبت قائم ما به امر ما تمسّك جوید و قلبش پس از هدایت منحرف نشود، گفتم: فداى شما شوم طوبى چیست؟ فرمود: درختى در بهشت است كه ریشه آن‏در سراى علىّ بن أبى طالب علیه السّلام است و هیچ مؤمنى نیست جز آنكه شاخه‏اى از شاخه‏هاى آن درخت در سراى اوست و آن همان قول خداى تعالى است كه فرمود: طُوبى‏ لَهُمْ وَ حُسْنُ مَآب‏

 
چهار مطلب در این آیه نهفته است:

اول ایمان یعنی اعتقادات ، یعنی زیر چتر چه کسی هستیم برای تقویت ایمان دعا زیررا بخوانیم (اللهم عرفنى نفسك فانك ان لم تعرفنى نفسك لم اعرف نبیك اللهم عرفنى رسولك فإنك ان لم تعرفنى رسولك لم اعرف حجتك اللهم عرفنى حجتك فانك ان لم تعرفنى حجتك ضللت عن دینى‏

بار الها خود را بمن بشناسان زیرا اگر تو خود را نشناسانى رسولت را نشناسم بار الها رسولت را بمن بشناسان زیرا اگر رسولت را بمن نشناسانى حجت تو را نشناسم بار خدایا حجت خود را بمن بشناسان زیرا اگر خود را نشناسانى من از دینم گمراه میشوم . )

دوم :عمل صالح زمانی تقویت میشود که ( امنوا- یعنی ایمان ) تقویت شود.

سوم :تاکید عمل .

چهارم : صالح بودن عمل که به میزان قوی بودن ایمان است اعمال ما باتوجه به ایمان قوی ما شکل میگیرد

صالحات – یعنی جامعیت عمل ، یعنی اعمال صالح ، جامعیت عمل به صالحیت عمل میباشد یعی محرک اصلی عمل خداوند باشد و بس .

 

كمال الدین-ترجمه پهلوان        ج‏2 ص 40  

معانی الأخبار-ترجمه محمدى    ج‏1    263

رفع تنگدستى (عسر)، از تنگدستان‏

قرآن‏

وَ إِنْ كانَ ذُو عُسْرَةٍ فَنَظِرَةٌ إِلى‏ مَیْسَرَةٍ، وَ أَنْ تَصَدَّقُوا خَیْرٌ لَكُمْ، إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ .

 اگر (وامدار) گرفتار سختى (تنگدستى) باشد، به او مهلت دهید تا دستش باز (و توانا بر اداى وام) شود؛ و چون آن را به حساب خیرات بگذارید، براى شما بهتر است، اگر بدانید*بقره 280

 

توضیح : ذوعسره کسی را گویند که از پرداخت بدهی اش ناتوان ودر اصطلاح امروز ورشگسته باشد طلبکار حق دارد اصل طلب خود را از بدهکار بگیرد اما اگر بدهکار از پرداخت بدهی خود عاجز باشد نباید اورادر فشار قرار دادبلکه باید به او مهلت داد،اگر بدهکار حقیقتا از ادای دین خود ناتوان باشد پسندیده است که طلبکار دراخلاق وانسانیت گامی فراتر بگذارد ازطلب خود صرفه نظر کند .

حدیث‏

1- الإمام الصّادق «ع»: ... إیّاكم و إعسار أحد من إخوانكم المسلمین، أن تعسروه بشى‏ء یكون لكم قبله، و هو معسر، فإنّ أبانا رسول اللَّه «ص» كان یقول: لیس لمسلم أن یعسر مسلما. و من أنظر معسرا أظلّه اللَّهُ یَوْمَ الْقِیامَةِ بظلّه، یوم لا ظلّ إلّا ظلّه.

امام صادق «ع»: ... بپرهیزید از اینكه یكى از برادران مسلمان خود را براى باز پس گرفتن مالى كه در نزد او دارید، در فشار قرار دهید، با اینكه او در حال تنگدستى است، زیرا پدر ما رسول خدا «ص» مى‏فرمود: «مسلمان را نرسد كه مسلمانى دیگر را به عسرت اندازد (و زیر فشار گذارد). هر كس معسرى (تنگدستى) را مهلت دهد، خداوند متعال در روز قیامت- كه سایه‏اى جز سایه او وجود ندارد- وى را در سایه خویش قرار خواهد داد».« وسائل» 13/ 113.1»

 2 الإمام الصّادق «ع»-إسحاق بن عمّار قال: قلت لأبی عبد اللَّه «ع»: ما للرّجل أن یبلغ من غریمه؟ قال: لا یبلغ به شیئا، اللَّه أنظره.

امام صادق «ع»- اسحاق بن عمّار مى‏گوید: به ابو عبد اللَّه (امام صادق) «ع» گفتم: شخص تا چه اندازه مى‏تواند بر بدهكار نادار خود سختگیرى كند؟

فرمود: هیچ اندازه! خدا به او مهلت داده است. « وسائل» 13/ 114، 2»

الإمام الصّادق «ع»: خلّوا سبیل المعسر، كما خلّاه اللَّه عزّ و جلّ.

 (1) امام صادق «ع»: وامدار تنگدست (معسر) را به حال خود واگذارید، همان گونه كه خداى بزرگ او را به حال خود واگذارده است. « وسائل» 11/ 547.»

الحیاة با ترجمه احمد آرام    ج‏6    158  -  160

تحیت ( سلام )

پیامهای آیه تحیت: ( سوره نساء – آیه 86 ):


1) رابطه عاطفی نسبت به یکدیگر را گرم می کند .

2) پاسخ محبت ها و هدایا را نباید به تأخیر انداخت .

3) پاداش بهتر در اسلام استحباب دارد .

4) در پاسخ نیک های دیگران ابتدا به سراغ پاسخ بهتر روید اگر نشد پاسخی مشابه بدهید .

5) رد احسان مردم ناروا است باید آن را پذیرفت وبه نحوی جبران کرد .

6) اگر مردم پاسخ ندهند در جواب تحیت شما ، از تحیت های بی جواب نگران نباشید خداوند حساب آن را دارد .


اوقات و مکانهای تحیت ( سلام ) در قرآن :


1) هنگامی که مومنان بر پیامبر (ص) وارد می شوند پیامبر(ص) بر آنها با لفظ سلام علیکم ، سلام کند

2) مومنان هنگام ورود بر اهل خانه ای بر آنها سلام کنند

3) سلام خداوند بر پیامبران .

4) سلام فرشتگان به مومنین در حال قبض روح آنها .

5) مومنان در بهشت بر همدیگر سلام می کنند .

رهبری در قرآن

رای رشد یك نفر ، هم قانون می‌خواهیم و هم الگو . لذا حضرت رسول  فرمود : « إِنِّی تَارِكٌ فِیكُمُ الثَّقَلَیْنِ مَا إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِی أَهْلَ بَیْتِی وَ إِنَّهُمَا لَنْ یَفْتَرِقَا حَتَّى یَرِدَا عَلَیَّ الْحَوْضَ »

انسان موجودی است الگو پذیر، ذاتا انسان خودش را دوست دارد و قهرمان پروری یك غریزه‌ای است در انسان. منتهی مهم این است که الگوی ‌ما چه كسی است؟

" لَقَدْ كانَ لَكُمْ فی‏ رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ " .اسوه یعنی مدل ، الگو . ما دو تا كلمه اسوه در قرآن داریم . یكی اسوه درباره شخص رسول اكرم (ص) ، یكی هم درباره حضرت ابراهیم . رهبری آسمانی اسوه است و لذا گفته‌اند فعل و گفته ی امام و حتی سكوت امام حجت است و اگر شما میوه‌ای را خوردید و امام دید و سكوت كرد سكوت امام یعنی اینكه میوه حلال است ..

اگر امام پایش را در جائی گذاشت معلوم می‌شود كه این ملك ورود در آن حلال است ، انسان نیاز به الگو دارد . خداوند هم كه بشر را خلق كرده است ، اگر رهبر تعیین نكند كم لطفی است ، قانونی داریم به نام قاعده لطف ؛ معنایش این است خداوند از این خلفت هدفی داشته . آفرینش با هدف است  . اگر آفرینش باهدف است پس این هدف چیست و می‌توان به این هدف رسید  و چه كسی باید هدف را بیان كند . یك حركت ، لوازمی دارد. حركت مقصدی می‌خواهد . حركت وسیله می‌خواهد  .حركت رهبر می‌خواهد و توی این سه تا ، رهبر از همه مهمتر است . چون اگر رهبر نباشد هم وسیله بی جهت بكار گرفته شده و هم مقصد را گم می‌كنیم . به همین خاطر قرآن روی رهبر خیلی مایه گذاشته است .

صدها آیه در قرآن درباره رهبری است ، خداوند به پیغمبر گفت : « وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ » . یا در غدیر خم رهبر بعد از خودت را معرفی كن و یا اگر رهبر را تعیین نكنی اصلا رسالت الهی را نرساندی .

در جامعه ی امروزی هم رهبری در پیشبرد دین و اسلام بسیار مهم است و دشمن هم در صدد است همین رهبری را از مردم بگیرد .

در جامعه اگر رهبر دینی باشد ، خدا مطرح می‌شود ، اگر رهبر باشد قانون نبوت احیاء می‌شود بنابراین روی مساله رهبری قرآن و روایات خیلی عنایت دارد و تمام زور طاغوت هم شكستن رهبری است .

حكومت امام زمان سه مشخصه دارد :  1- عصمت، رهبری معصوم 2- قانون خدا 3- حكومت مستضعفان «وَ نُریدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثینَ». ترس و اعدام طاغوتیان ، حضرت مهدی كارنامه‌اش این است . مسأله ترویج عبودیت و بندگی خدا ، این شرح وظایف امام زمان است .

 

اطاعت و رهبری در قرآن :

در قرآن یك آیه داریم  ؛ اول سه شاخه دارد ، بعد 2 شاخه می‌شود و بعد 1 شاخه می ‌شود :

قرآن می‌فرماید: « یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا أَطیعُوا اللَّهَ وَ أَطیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْكُمْ فَإِنْ تَنازَعْتُمْ فی‏ شَیْ‏ءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَ الرَّسُولِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ ذلِكَ خَیْرٌ وَ أَحْسَنُ تَأْویلاً »  .یعنی سه تا كار انجام بدهیم  .اطاعت كنید از خدا و رسول خدا و « فَإِنْ تَنازَعْتُمْ » اگر اختلافی توی شما افتاد « فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَ الرَّسُولِ » مراجعه كنید به الله و رسول و در آخر می‌گوید « إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ »  .این آیه می فرماید : ‌ای مردم اطاعت كنید از خدا و رسول و اولی الامر اگر اختلاف شد مراجعه كنید به خدا و رسول بعد می‌گوید ، اگر ایمان دارید به خدا . از این معلوم می‌شود كه همه مسیرها آخرش  به الله می‌رسد .

پیداست همه اینها یكی است در آخر خط اول الامر مراجعه به رسول است و مراجعه به رسول مراجعه به خداست. رهبر الهی ما را به سمت خدا می‌برد .

وظیفه ی ما چیست ؟

وظیفه ی ما بیعت است .ما كه بحث رهبری را می‌كنیم به خاطر این است كه آمدن حضرت مهدی(ع) یك مقدماتی می‌خواهد.

 پیغمبر یك مرتبه به مدینه نیامد . اول مسعب را فرستاد و مسعب یك جوانی بود ، گفت برو ببینم مردم با تو چه می‌كنند.

امام حسین وقتی می‌خواست به كوفه برود  اول حضرت مسلم را فرستاد . واقعاً اگر ما كه می‌گوییم : یا حجه ابن الحسن عجل علی ظهورك  با امام چه كردیم ، با انقلاب چه جور رفتار می کنیم ؟!

حكومت امام زمان سه مشخصه دارد :  1- عصمت، رهبری معصوم 2- قانون خدا 3- حكومت مستضعفان «وَ نُریدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثینَ». ترس و اعدام طاغوتیان ، حضرت مهدی كارنامه‌اش این است . مساله ترویج عبودیت و بندگی خدا ، این شرح وظایف امام زمان است .

 خدا به ما خیلی چیزها چیز داده است یك كلمه می‌گوئیم «أَطیعُوا اللَّهَ» روشن است «أَطیعُوا الرَّسُولَ» روشن است «أُولِی الْأَمْرِ مِنْكُمْ» هم روشن است. اولی الامری كه كنار الله و رسول است باید كارش هم كنار الله و رسول  باشد .اولی الامری كه كنار رسول است باید كارش هم مثل خدا و رسول باشد .
 یك حركت ، لوازمی دارد. حركت مقصدی می‌خواهد . حركت وسیله می‌خواهد  .حركت رهبر می‌خواهد و توی این سه تا ، رهبر از همه مهمتر است

باید بدانیم كار حضرت مهدی چیست؟

حكومت مستضعفان ، اعدام طاغوتیان ، قانون الهی را پیاده كردن ، زندگی را روی سادگی بردن . اینها كارنامه حضرت مهدی(ع) است و بدانیم كه حضرت مهدی نوشته است : زمانی كه من نیستم مجتهد عادل و هر كس كه مجتهد عادل را رد كند انگار كه مرا رد كرده است و كسی مرا رد كند خدا را رد كرده است .

و قرآن می‌فرماید: بیعت با رسول ،بیعت با خداست ، « مَنْ یُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطاعَ اللَّهَ » .

روایت داریم كه حضرت مهدی كه می‌خواهد تشریف بیاورد : « یُصْلِحُ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى أَمْرَهُ فِی لَیْلَةٍ وَاحِدَةٍ » یك شبه خدا كارش را درست می‌كند یعنی همه مقدمات آماده می‌شود .

انشاءالله که بتوانیم با اطاعت از خدا و رسول و اهل بیت و یاری کردن رهبرمان گامی به سوی جامعه ی مهدوی بر داریم .

تقوای الهی: و من یتق الله یجعل له مخرجاً

من یتق الله یجعل له مخرجاً * و یرزقه من حیث لایحتسب

هر كس تقوای** الهی را پیشه كند، خدا راه بیرون رفتن از سختی ها را برای او می گشاید.

خدایا تو مهربانی، تو مهربان ترینی

تو همیشه و همه جا دست مهر و لطف را بر شانه های خسته من گذاشته ای

برایم عجیب نیست كه اگر من آن باشم كه تو گفته ای و تو خواسته ای، تمام درها را برویم بگشایی

تو برای بندگان خوبت راه بیرون رفتن از سختی ها، وسوسه ها و ناامیدی ها را چنان باز می كنی كه خود گمان نمی برند.

تو به همان راحتی كه آفتاب راه ورود به دری بسته را از روزنه ای كوچك برای خودش می گشاید، بخشش و رحمت و بركت را چون باران فرو می ریزی.

چون بارانی تند بر خاك تشنه ی دلی كه تنها به تو امید بسته است

دلم آرام می شود وقتی ادامه این آیه را می خوانم.

و من یتوكل علی الله فهو حسبه: و هر كس بر خدا توكل كند خداوند او را بس است.

خدایا من، تنها و تنها، تو را دارم.

راه های نجات را بروی من بگشا، از آنجا كه من نمی دانم رحمتت را بر من ارزانی كن و من را، كه تنها تو را دارم، تنها مگذار.

* مخرجاً : مخرج به معنی محل خارج شدن و در آیه به معنای خارج شدن از سختی ها، مشكلات و گرفتاری هاست.
** تقوی : از ریشه " وقایه" به معنای "سپر" است.
استاد مطهری در معنای تقوا اشاره دارند كه تقوا روح را نیرومند می كند تا بدون اینكه خود را به انزوا بكشد بتواند درجامعه زندگی كند و در مقابل وسوسه ها با نیرویی روحانی مقاومت كند.
مثال جالبی كه ایشان دارند این است كه در مقابل یك بیماری واگیردار دو راه وجود دارد:
1- خارج شدن از شهر 2- زدن واكسن برای مصون شدن در مقابل بیماری
و مشخص است كه تقوا انسان را در برابر آفتهای روحی مصون می كند

ارزش قلم: «الَّذي عَلَّمَ بِالْقَلَمِ»

در سوره مباركه علق، «تعليم به وسيله قلم» از اوصاف پروردگار كريم دانسته شده است؛ «اقْرَأْ وَ رَبُّكَ الْأَكْرَمُ. الَّذِي عَلَّمَ بِالْقَلَم‏». (1) اگر مي‌خواهيم قلمي سازنده و بالنده پيدا كنيم، بايسته است كه با ارزش قلم و رسالت والاي آن آشنا شويم. اسلام آمده است تا بشر را از جنگ و نزاع به صلح و دوستي رهنمون گردد تا آدمي به جاي آنكه در انديشه تهيه سلاح جنگي باشد، قلم متعهدانه را در دست گيرد و طريق كمال را بپيمايد و در پرتو كشف حقايق هستي و تبيين علوم و معارف الهي، امور دين و دنياي خويش را سامان بخشد.

. قلم مي‌كوشد تا علم و معرفت را از اسارت نسيان و فراموشي رها كند و نهر زلال دانش را حياتي جاودانه بخشد. اين خلق مبارك، از بهترين موهبت‌هاي‌ الهي است كه از آب حيات ازلي سيراب گشته(2) و آن را ولايتي است ربوبي كه دانايي و آگاهي را در سلطه خود مصون مي‌دارد و از گزند غلفت صيانت مي‌بخشد.
قلم، جوهره علم را در خود نهفته دارد؛ آن زمان كه در دست انسان بصير قرار گيرد، نور هدايت را برافروزد و چون در دست دنياپيشه‌اي افتد، ظلمت ضلالت را عيان سازد. آري، قلمِ انسان‌ساز، در دستان با كفايت بنده مقربي است كه با نور «عين الله» مي‌نگرد و به الهام «سمع الله» مي‌شنود، به زيور «لسان الله» آراسته و از نيروي معنوي «يد الله» حظّي وافر برده.(3)
3. انسان به گونه‌هاي مختلفي همچون زبان و اشاره مقاصد قلبي و دروني خويش را آشكار مي‌كند و اين مهم، اختصاصي به قلم ندارد. اما تفاوت قلم با زبان در آن است كه اظهار مقاصد قلبي و آگاهي‌هاي فردي از طريق قلم، بسي ماندگارتر و حيطه اثرش گسترده‌تر مي‌نُمايد.
4. قلم از آن جهت كه بيانگر عقايد و معارف انسان و درك او از عالم هستي است، وسيله پرورش عقل و مايه شكوفايي آن نيز هست. آدمي مي‌كوشد تا براي نگارش يافته‌هاي علمي و دروني خويش، نيروي عقل خود را به كار گيرد و در نظام آفرينش تدبر و تأمل بيشتري نمايد تا اثري تأثيرگذار و يادگاري ماندگار پديد آورد. از اين رو، قلم را بايد ترجمان عقل و دل انسان و مايه شكوفايي و مانايي آن دانست. (4)
5. قلم، لباس زرين الفاظ را بر قامت بلند معاني مي‌پوشاند و نقاب از سيماي علوم عقلاني و معارف وحياني بر مي‌گيرد. نظر به همين منزلت و اهميت دلگشاي قلم و كتابت است كه خداوند رحيم در قرآن كريم به قلم و آنچه مي‌نويسد، سوگند ياد نموده است؛ «ن وَ الْقَلَمِ وَ ما يَسْطُرُون‏».(5)
اما والاترين رسالت قلم را بايد در تحرير و تقرير «كلمات الهي» دانست كه در زبان روايات اسلامي از آن به ائمه عصمت و اهل ولايت(ع) تعبير شده است؛ كلمات مطهر و كمال‌پروري كه اگر تمام درخت‌ها قلم شوند و همه درياها مركب گردند،(6) از بيان فضايل و عظايم آن ناتوان‌اند؛ «نَحْنُ الْكَلِمَاتُ الَّتِي لَا تُدْرَكُ فَضَائِلُنَا وَ لَا تُسْتَقْصَى‏؛(7) ماييم آن كلمات خدا كه فضايلمان درك نگردد و پايان نپذيريم».
6. دست تواناي «قلم»، علوم و معارف را بر صحيفه تاريخ مي‌نگارد و فرزندان زمان را ميراث‌بر ارزشمندترين آثار دوران مي‌سازد؛ چنان‌كه احاديث نوراني اهل بيت معصومين(ع) و آيات آسماني قرآن كريم، به بركت نعمت عظماي «قلم» به دست ما رسيده‌ و اين گونه، آثار گران‌بهاي بزرگان و دانشوران در معرض استفاده همگان قرار گرفته است؛ «الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذي هَدانا لِهذا وَ ما كُنَّا لِنَهْتَدِيَ لَوْ لا أَنْ هَدانَا اللَّه‏».
(8)
7. و اين سان، پروردگاري كه انسان را توان بيان داد و از خوني بسته پديد آورد و او را مشمول كرامت خويش نمود، قلم را رمز جاودانگي او ساخت و آن را وسيله كتابت اسرار و حقايق و حفظ و تعليم علوم و دقايق قرار داد.(9) پس با قدم صدق از خطوات شيطان دوري گزينيم و قلم خويش را به نهر توفيق سپاريم باشد كه به لطف رحماني، شايستگي كفالت طهارت مريمي و بهره‌مندي از انفاس قدس مسيحايي شامل حالمان گردد.(10)
زيرنويس:
1 . علق/3-4.
2 . مواهب عليه، ص 1368.
3 . اشاره به روايت قدسي است كه به حديث «قرب نوافل» معروف است: « «و كنت سمعه الّذى يسمع به، و بصره الّذى يبصر به، و لسانه الذى ينطق به، و يده التى يبطش بها». (توحيد مفضل، ص 100)
4 . انوار درخشان، ج 18، ص 210-211؛ مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج 15، ص 193.
5 . قلم/1.
6 . لقمان/27: «وَ لَوْ أَنَّ ما فِي الْأَرْضِ مِنْ شَجَرَةٍ أَقْلامٌ وَ الْبَحْرُ يَمُدُّهُ مِنْ بَعْدِهِ سَبْعَةُ أَبْحُرٍ ما نَفِدَتْ كَلِماتُ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ عَزيزٌ حَكيمٌ».
7 . الاحتجاج، ج 2، ص 454، امام كاظم(ع).
8 . اعراف/43.
9 . الامثل في تفسير كتاب الله المنزل، ج 20، ص 321.
10 . آل عمران/44: «ذلِكَ مِنْ أَنْباءِ الْغَيْبِ نُوحيهِ إِلَيْكَ وَ ما كُنْتَ لَدَيْهِمْ إِذْ يُلْقُونَ أَقْلامَهُمْ أَيُّهُمْ يَكْفُلُ مَرْيَمَ وَ ما كُنْتَ لَدَيْهِمْ إِذْ يَخْتَصِمُون‏».